دوست داشتم توی یه علفزار زندگی می کردم. یه خونه چوبی توی کوهستان. شبیه خونه پدربزرگ هایدی
و نکته مهم ترش اینکه چند تا مرغ و خروس داشتم 
مرغ و خروس هایی که دستی خودم شده باشن 
گربه ها و سگ هایی که با مرغ ها و خروس هام دوست بودن و بهمون سر می زدن همیشه
بارون می زد 
همه جا خیس می شد 
غروب ها مرغ ها و جوجه ها رو می فرستادم توی خونه شون بخوابن
صداهای موقع خوابشون 
نصف شب ها که ناخوناشون می رفت تو چشم همدیگه و جیغشون درمیومد
صبح ها که از خواب بیدار می شدن . 

ازون نگاهاشون که چپکی چپکی می بیننت 
تعجب که می کردن 
دعواشون که می شد . 

وقتی دلشون بازی می خواست 
هوس کرم خوردن که می کردن 
وقتی دنبال یه ه می دویدن تا بگیرنش و به نوکشون گیر می کرد
وقتی نمی تونستن سبزی های بلندو قورت بدن
وقتی خاک بازی می کردن 
وقتی شاد و مستونه می دویدن .


وای خدا . دلم برای همتون تنگ شده جینگولیای خدابیامرزم
بچه که بودم فکر می کردم شما توی بهشت منتظرم می مونین 


× همیشه خاک سرده
همیشه سرد بوده


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دکوراسیون اینتل TEHRAN-SHIRAZ آکادمی رباتیک آبادان دانلود آهنگ جدید , اس موزیک , آهنگ جدید , دانلود آهنگ 94 مرجع رزیدنت اویل toorthailand.parsablog.com دنیایی سایبر | World Cyber خبر،فیلم ،آهنگ،عکس سازا دیزاین پهنه ی کویر