هزار سال پیش 

شبی که ابر اختران دوردست 

می گذشت از فراز بام من 

صدام کرد

چه آشناست این صدا 

همان که از زمان گاهواره می شنیدمش

همان که از درون من صدام می کند 

هزار سال میان جنگل ستاره ها 

پی تو گشته ام .

ستاره ای نگفت کز این سرای بی کسی 

کسی صدات می کند!

هنوز دیر نیست 

هنوز صبر من به قامت بلند آرزوست 

عزیز هم زبان 

تو در کدام کهکشان نشسته ای . 

 

× هوشنگ ابتهاج - همزاد 

× شعر جدید جناب سایه ، بخش هایی از این شعر باعث می شود نفس آدم بگیرد

× شبی دیگر ، ویدئویی دیگر ، شعری دیگر . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Wendy گفت و گوهای خودمانی فلاشینگ وب سایت روستای پیرمیشان وب امتداد زندگی opic Tamara